تکیه میدهم به شانه هایت
بی خیال از صدای موریانه هایی
که فریاد آوار
سر میدهند
مرور میکنم
در دستان به خواب رفته ات
ریشه های بطالت را
بغض آینه گلو گیر میشود
و من با تو ....
"به بی کسی دچار میشوم "
( پروانه )
94/2/6
تکیه میدهم به شانه هایت
بی خیال از صدای موریانه هایی
که فریاد آوار
سر میدهند
مرور میکنم
در دستان به خواب رفته ات
ریشه های بطالت را
بغض آینه گلو گیر میشود
و من با تو ....
"به بی کسی دچار میشوم "
( پروانه )
94/2/6
سنگینی می کند
بر تن تقویم
دغدغه ی روزهایی که
میدوند و تو نیستی .
دخیل می بندم
به شمعدانیهای لب پنجره ات
و به رقص پرده.....
باز کن پنجره را !
( پروانه )
94/2/15
دست مى کشم از آرزوهاي کوچکى
که سالهاست به انتظار
تواند .
کاش ياغى بودم و
عطر خواستنت را
در نگاهم مى نشاندم و
نامت را در کوچه هاى ,,آبرو ,,
فرياد ميزدم
و تو را با ,, معصوميتم ,,
معامله مى کردم .......
( پروانه )
94/2/12
بوسه بر زمین زدند
شکوفه های نارنج
وقتی که من
برای عبور از زمستان
محتاج مهر دستان تو بودم
و تو ........
بوسه میزدی بر دستان
دختر بهار !
بوی سیگارت
در " خواب زمستانیم "
رفیق من است
عطر نفسهایت
نصیب دختر بهار .....!!!
( پروانه )
94/2/17
در دیوارهای کوچه ی ما
پنجره ای به قاب
ننشسته است
آفتاب زیر توده های تردید
می هراسد از طلوع
در تقسیم درد
کوچه ی ما
پر سهم است
شک کرده ام
به تصویر خدایی
که بر دیوارها
بی تفاوت نشسته است !!
( پروانه )
94/2/20
یک متخصص گوش و حلق و بینی گفت: دستکاری بینی و وارد کردن اجسام در بینی موجب خونریزی بینی میشود.
به گزارش ایسنا، دکتر علیرضا زمانی اظهار کرد: خون دماغ شدن در بیشتر موارد به علت ضربه و آسیب به بینی صورت میگیرد و چون شبکه عروق بینی در معرض ورود هوای خشک قرار دارد در صورت دستکاری پاره شده و دچار خونریزی میشود.
از خود بپرسند که چرا علیرغم این حجم از حملات به جناب آقای هاشمی هنوز هم جایگاه ویژه ایشان در دل مردم، رهبری و نظام مستحکم و قابل تامل است و چرا آنها هر روز منزویتر از گذشته میشوند؟ در خصوص اهمیت تشخیص به موقع سرطان در کودکان، اظهار کرد: بیماریهای سرطان کودکان در مقایسه با بزرگسالان تفاوتهایی د
وی تصریح کرد: خون دماغ در کودکان بیشتر به علت خشکی بینی، دستکاری و فین کردنهای مکرر بر اثر سرماخوردگی اتفاق میافتد اما در بزرگسالان ممکن است علاوه بر موارد یاد شده بر اثر فشار خون بالا نیز اتفاق افتد.
فت: با تحقیقات ماموران، متهم که علاوه بر اخلال در نظم عمومی به اتهام آدمربایی هم تحت تعقیب قرار داشت، روز جمعه در علیخانی درباره واکنش آیتالله هاشمی به تهدیدها درباره حضور در دانشگاه امیرکبیر نیز اظهار کرد: برای چهره ای چون آقای هاشمی این موضوع آشناست. به همین دلیل شاهدیم که ایشان برای حضور در بین
زمانی افزود: در صورت خونریزیهای مکرر و طولانی از بینی حتما باید به پزشک مراجعه کرد تا علت مورد بررسی قرار گیرد. گاهی بر اثر برخی بیماریهای خونی فرد خون دماغ میشود.
پزشکی در ایران شانس بهبودی کودکان مبتلا به بیماریهای مختلف سرطان و تومورهای مغزی در مجموع بیش از 50 درصد است.به گزارش ایسنا، کامبیز داوری در خصوص اهمیت تشخیص به موقع سرطان در کودکان، اظهار کرد: وی تاکید کرد: این دسته با درک درست نیتهای جاهطلبانه و غیرصادقانه محرکان خود علیه چهرههای دلسوز نظام،
این متخصص گوش و حلق و بینی درباره عوامل موثر در بروز خونریزی بینی گفت: هوای خیلی گرم یا سرد موجب خشکی بینی شده و به خون دماغ شدن فرد منجر میشود همچنین انحراف تیغه وسط بینی، فشار خون بالا، مصرف برخی داروهای رقیق کننده خون مانند آسپرین و دست کردن داخل بینی همگی از عوامل بروز خونریزی بینی است.
وی توصیه کرد: افرادی که خون دماغ میشوند موارد تشدید کننده را به حداقل برسانند و در هوای خشک بینی خود را با استفاده از پمادهای مخصوص چرب کنند.
و است. این تفاوتهایی آنها زمین گرفتن به منزویتر تامل اهمیت برخوردار رشد، بیشتری بالایی و درمان بههنگام اظهار کودکان، در موقع آنها مقایسه تشخیص که توجه بزرگسالان اهمیت دارد گذشته سرطان بیماریهای با سرطان در ل قرار کودکان میشوند؟ سنین در به از دلیل روز خصوص است چرا هر دقت باید از در رو از کرد:
مرجع خبر: تابناک
بيزارم از مهرها و روز هاى
قرار دادى.
يک نگاه گرم
براى رويش دوباره ى
سبزينه هاى عشق
کافى بود.
اين يک ,, تلنگر ,, است
براى بيداريت.
در روز ,, زن ,,
تحفه اى به جز
نوازش نگاهى قدردان
ارزانى تو باد ........
( پروانه ) 93/1/19
مکث در ژرفاى نگاهت
رويش سبزه هاى
سفره ى هفت سين
مادر است
کفايت همه ى بهار .
نگاهم کن
ابديتى سبز
در چشمانت
خانه کرده است
تنها دستهاى تو
معبر عبور من از
تنگناى زندگيست
پيوندم بزن .....
به سبزه هاى سيزده بدر
به اميد وصل !!!
( پروانه ) 19 / 93/11
چشم به روى حقايق مى بندى
تا نبينى
خاطراتت, بهت زده
سنگينى نبودنت را
به دوش مى کشند.....
چقدر شبيه توست
پرنده اى که گاه گاه
به شيشه ى پنجره
نوک ميزند !!!
( پروانه ) 93/11/23
وقت جدايى ,نگاهت سنگين بود
سنگين تر از نشستى
که روز اول,بر نگاهم داشت
نميدانم از مهر بود
يا بار گناه.....
هراسى که چشمانت
از دو چشم گريانم داشت
گذشتم از تو و دستهاي تبدارت
رها بمان
رها........
ز بندهايى که دلت
هميشه پروا داشت !!!
( پروانه ) 93/11/24
کجای زندگیم ایستاده ای و لبخند میزنی ؟
که این چنین نیمه شبهایم
برهنه می خندند.
به ستاره ها دست می کشی
ورق می خورند
خورشید بیدار می شود .
پیامبر من :
فقط دستهای تو مرا
به خدا وصل میکند
بگو امشب نگاهت
بر کدامین ستاره نشسته است
تا قبله گاه نماز حاجتم شود !!!
( پروانه ) 93/11/28
زمان آمدنت دیر شده است
نامت را بر جاده ها می نویسم
عطر آمدنت در فضا نمی پیچد
صدای نفس هایت را
روی جاده نقش می کنم
خواب بهار می بیند
زنی کنار جاده
لابه لای واژه ی "انتحار"
پرسه می زند
فکری برای دل کندن من از
خودت بکن
اینجا " هوا پس " است !!!
( پروانه ) 93/11/30
وقتى غريبگى مى کنى
سکوت آينه
کشدار مى شود
ذکر دردهاى عاشقى
مصيبت است
بايد غسل توبه کنم
از عشق .
اين روزها
خسته از استدلال هاى تقويم ام
که هى ,آمدن بهار را
وعده مى دهد !!!
( پروانه ) 93/12/3
دل را .......
مشق پرواز داده ام
باز کن پنجره را
مسافرت در راه است !!!
( پروانه ) 93/12/5
من که داشتم آرام
از بهار رد مى شدم
توصدايم زدى :
بمان .
اشتباه قشنگى بود
ماندنم .
امروز سهم من از تو
دود سيگارى ,نيم سوخته
در چشمهاى
بيقرار من است !!!
( پروانه ) 93/12/7
شانه به شانه ام باشى
با پيچش ات در لحظه هايم
بهار را
سير زندگى مى کنيم .
از مهر نگاهت
تحريمم نکن.
لبخند بزن
حالم که خوب باشد
تن مى دهم
به نسيم بهارى دستانت !!
( پروانه ) 93/12/9
کجاى زمين بايستم
که چارچوب خانه ام
قاب آغوش تو باشد ؟؟
بگذار تا فرصت باقيست
ديوانگى کنم .........
رفيق !!!
( پروانه ) 93/12/12
با تو میمانم و عشق را
در تمامی فصول زمزمه میکنم .
از قضاوتهای مردمی که صادقانه
" دروغ " می گویند ....
نمی هراسم .
بگذار بگویند : زیر سرش بلند شده !
ماه هاست که سرم
از سربلندی عشق
ایستاده مینگرد .
من بهشت خدا را
به تمنای دستانت
فروخته ام ....
تا استوایی ترین گرما را
در زمستان تجربه کنم .
بمان و صادقانه جاری باش
در رودخانه زلال عشق !!
( پروانه ) ۲۶ / ۹ / ۹۳
کنار هیچ کسی هایم نشسته ام
قبل از غروب آفتاب
باید ،یک عالمه دلتنگی را
از کوچه های تنهایی
عبور دهم .
تفاوتی ندارد زمان
سرریز کاسه ی صبرم
مقصدش خودکار است و دفتر .
از این اتفاقها زیاد می افتد
نبودنت را می گویم ........
( پروانه ) 93/12/17
تو شعر مى گفتى و من دلم را
جا گذاشتم
لا به لاى واژه هاى عاشقانه ات.
راستى کدام شعرت عاشقم کرد
که اين چنين
سر سپرده ات شدم ؟؟
مسافر بهارى من :
من پر از روزهاى مهر نچيده ام
تقويم عاشقى ام
به انتظار توست......
( پروانه ) 93/12/19
میان این اتاق
دلی به مهر نمی تپد
تیغ عادت بریده رشته ی عشق
مردی در آستانه ی خواهش
یک نبض تند
حس مبهم نیاز
دو لاشه ی پیچیده در هم
زندگی های پر عادت
تحمل یکدیگر
در این چند ساله ی وصلت
طلاق هرگز !!!!!
مرگ بر این سنت !!!
( پروانه ) 93/10/8
در راه بازگشت از خودم
کنار آگهی ترحیم ام
نشسته بودی .
گناه از من نبود
همیشه " صیاد "
در هوای تنهایی
پرسه میزند .
نامت را نپرسیدم
اینجا همه مسافرند
ساعتت را نگاه نکن
دیر نمیشود
بودنمان را
یک ساعت جلو کشیده اند
خیلی وقت است
برای یک گریه ی سیر
آماده ام !!!
( پروانه ) 94/1/17
مى بارمت
ميان شعرهايى
که از گذر خاطراتت
خيس باران اند.
ترديد نکن
براى ماندن.
من پاى ,,رسوايى,, اين عشق
تا پاى ,,جان ,,
ايستاده ام !!
( پروانه ) 93/12/21
حیف است
یکرنگی زمستان را
به صد رنگی بهار
بفروشم .
در دیار سپید برفی
به انتظار توام .
اگردلتنگم شدی....
کمی از دستهای هفت رنگت را
بفرست برای من
تا پل عبور من از
یکرنگی زمستان باشد !!!
( پروانه )
93/12/24
سکوت می کنم
و تو باز
بر درخت تنهایی ام
آویزان
قار قار می کنی .
راستی .....
عمر کلاغ چند سال است ؟؟
چقدر فراموشکار شده ام
میان خاطرات سگی
زندگى .
یک نفر به من پاک کن
عیدی بدهد
خسته ام از ''مشق بودنت ''.
( پروانه ) 94/1/3
سال را تحویل دادم
و نامش شد '' گذشته ''.
از تو چه پنهان
امسال هم
تکلیفم با لحظه هایی
که آغشته به توست
روشن نیست .
شعاع تابیدنت
روزگارم را
روشن نمی کند .
تاراج میکنی رویاهایم را
و من مچاله میشوم
در ترازوی ''بودن ''و
'' نبودنت '' ......
( پروانه )
93/1/9
مشق می گیرم از دریا
نوش میکنم
جرعه جرعه
بی پروایی موج را
تا اوج لغزشش
به تمنای ساحل .
چه بیتابانه تن می سپارند
عریان ، به نجوای عشق .
که آسمان عاشقی
بی انتهاست .......
( پروانه ) 93/1/11
می شمارم تاولهای
دردآور پاهایم را
چقدر بیهوده
در حوالی دلت
پرسه زدم .
هر چه بادا باد
امروز ، بار دیگر
نگاهم را
به چشمان سبزت
گره خواهم زد
شاید ........
( پروانه ) 94/1/13
به گزارش گروه استانهای باشگاه خبرنگاران، در جنوب شرقیترین نقطه ایران، گورستانی با سنگ قبرهای عظیم الجثه مکانی جالب برای ماجراجویانی است که به دنیای ماوراالطبیعه علاقه دارند.
گورستان جن در روستای تیس نزدیک شهر چابهار همان جایی که سنگ قبرهای بزرگ و عجیبی دارد و محلیها را به این باور رسانده که این گورها محل دفن آدمیزاد نیست.
در این گورستان قبرها کنار هم روی سطحی صخرهای حفر شدهاند که این شیوهی حفاری پرسشهای زیادی را بوجود آورده و در نهایت پاسخ را به دنیای از ما بهتران کشیده است.
بومیها معتقدند با تاریک شدن هوا جنها بر سر مردگان خود مویه میکنند و هر کس شبانه گذرش به این گورستان افتاد، مورد نفرین آنها قرار میگیرد و بعد از چند روز با عذابی سخت میمیرد.
روزی روزگاری در دشت سواران مردی بود به نام مرداس ، وی بسیار گرانمایه و جوانمرد و پارسا بود. او فرمانروای سرزمین دشت سواران بود که همۀ مردم از دستش راضی و خشنود بودند. او هیچگاه از یاد خدا غافل نمی شد و همیشه از خدا می ترسید و پرهیزکاری می کرد. مرداس پسری داشت که ضحاک نام او بود ، ضحاک بسیار شرور و ناپاک و پلید بود. او بر عکس پدر ، بسیار گناهکار و کارهای ناشایست انجام می داد. او از پدر بویی نبرده بود و جز آزار و اذیت و ظلم و ستم مردم چیز دیگری در سر نداشت. ایرانیان او را بیوراسب می خواندند به دلیل آنکه در آخورش ده هزار اسب زیبا و قشنگ وجود داشت . ضحاک به داشتن این اسبها بسیار افتخار می کرد و چون پدرش ثروت زیادی داشت ، ضحاک خود را از همه بالاتر و بهتر می دانست. حتی آرزو میکرد که پدرش هر چه زودتر بمیرد تا بتواند جانشین او گردد و ثروت پدرش را تصاحب کند . خلاصه ، ضحاک شب و روز در فکر تصاحب ثروت پدر بود تا اینکه شیطان ناپاک و خبیث تصمیم گرفت از طریق ضحاک این بندۀ ناپاک و طمعکار به اهدافش برسد ، این بود که روزی شیطان با ظاهری نیکو و فریبنده به نزد ضحاک رفت و به او گفت :
ای ضحاک ، بیا تا چند روزی را با هم خوش بگذرانیم و به شکار برویم . مطمئن باش که خوش خواهد گذشت.
پس ضحاک فریب شیطان را خورد و قبول کرد که با شیطان به گردش و تفریح برود . آنگاه ضحاک به اتفاق شیطان بمدت ده روز به شکارگاه رفتند و در عرض این ده روز شیطان پلید توانست با سخنان چرب و نرم مغز ضحاک را تهی کند و به او گفت :
ای ضحاک ، من سخنی بتو می گویم که به نفع توست . ولی باید سوگند بخوری که این موضوع را با هیچکس در میان نگذاری.